در آغوشــــ تاریـکــــــــــی



سلااامدارم یه داستان جدید می نویسماسمشو هنوز نزاشتم ولی درمورد دختری به اسم رهاست که مادر و پدرش میخوان به خواطر حرفای مردم دفنش کنن اونا رهارو ه معبد میبرن و رها همه ی فامیلاشون رو میبینه که دارن میان .به رها یه شربت سمی میدن و وقتی رها از خواب بیدار میشه توی تابوته و راهب معبد بالاسرشه.

 

 


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

از من بپرسید! تناسب اندام و پزشکی طعم زرد آلو busnadotu دیپلم اسان در تهران شهریار بهترین وبلاگ تفریحی تولیدی بند رخت مجله خبری وبلاگ خط سلامتی برای شما fanoosykhial